جدول جو
جدول جو

معنی که بر - جستجوی لغت در جدول جو

که بر
(تَ یِ نِ)
کوه بر. که کوه را قطع کند. که راههای کوهستانی را قطع و طی کند:
معجزه باشد ستاره ساکن و خورشیدپوش
نادره باشد سماری که بر و صحراگذار.
فرخی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَ بَ)
در اصطلاح هندسه دارای ده ضلع. کثیرالاضلاع ده ضلعی. ذوعشره اضلاع. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان بیات نوبران شهرستان ساوه. کوهستانی و سردسیر است و 454 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(سِ بَ)
سه ضلعی. (فرهنگستان)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
سنگتراش در کوه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(نُهْ بَ)
ذوتسعه اضلاع. (یادداشت مؤلف). نه ضلعی
لغت نامه دهخدا
(کَ)
نام ولایتی است در هند. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 161). نام ولایتی است در هندوستان. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). در فرهنگ رشیدی ’کهیر’ (به فتح کاف و کسر ها) ، نام ولایتی است از هند. (حاشیۀ برهان چ معین) :
شه گیتی ز غزنی تاختن برد
بر افغانان و بر گبران کهبر.
عنصری (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 161)
لغت نامه دهخدا
(کَ / کِ بَ)
برگهای ریز و پوسیده که کود و رشوه را بکار آید
لغت نامه دهخدا
(اَ شُ دَ / دِ)
ترشرو:
از آن خفرقی موی کالیده ای
بدان سرکه بر روی مالیده ای.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(رِ شُ دَ)
کنایه از اخم داشتن و عبوس بودن
لغت نامه دهخدا
تصویری از سه بر
تصویر سه بر
سه ضلعی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سکه بر زر زدن
تصویر سکه بر زر زدن
گفتار را با کردار پیوند دادن سرانجام دادن به نیکی
فرهنگ لغت هوشیار
چون، زیرا، به منظور
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بزماده، حیوان آبستن نشده
فرهنگ گویش مازندرانی
کف زدن یک سره و دسته جمعی
فرهنگ گویش مازندرانی
خوب برشته شده، برشته
فرهنگ گویش مازندرانی